هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، بیانگر روحیه‌ی مبارزه‌طلبی، غرور و خودباوری شاعر در برابر سختی‌های زندگی است. او با تصاویر شاعرانه‌ی قدرتمند، از لنگر انداختن در آب تیغ، شکستن نمکدان در چشم ستاره، افشاندن دست کهکشان به عالم، و انداختن تاج از سر قیصر سخن می‌گوید. شاعر با بیانی نمادین از گذر از محدودیت‌ها، شکست هوس‌های ناپخته و تبدیل تلخی‌ها به می سخن می‌گوید و در نهایت، خود را فراتر از محدودیت‌های عالم نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'آب تیغ' یا 'شکستن نمکدان در چشم ستاره' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۵۸۵۶

ما در محیط حادثه لنگر فکنده ایم
در آب تیغ، دام چو جوهر فکنده ایم

دستی است کهکشان که به عالم فشانده ایم
خورشید افسری است که از سر فکنده ایم

در دیده ستاره نمکدان شکسته است
شوری که ما به قلزم اخضر فکنده ایم

مانند عود خام، هوسهای خام را
بر یکدگر شکسته به مجمر فکنده ایم

از ما مجوی گریه ظاهر که چون صدف
در صحن دل بساط ز گوهر فکنده ایم

هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ
می نام کرده ایم و به ساغر فکنده ایم

زان آستین که بر رخ عالم فشانده ایم
دیهیم نخوت از سر قیصر فکنده ایم

از عالم جهات به همت گذشته ایم
از زور نقش رخنه به ششدر فکنده ایم

ما از شکوه خصم محابا نمی کنیم
دایم به فیل پشه لاغر فکنده ایم

در سنگلاخ دهر ز پیشانی گشاد
آیینه را ز چشم سکندر فکنده ایم

بر آتش که دست کلیم است داغ آن
در بی خودی کباب مکرر فکنده ایم

صائب ز هر پیاله که بر لب نهاده ایم
در سینه طرح عالم دیگر فکنده ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.