۱۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۲۱

کام دل ازان غنچه مستور گرفتیم
صد تنگ شکر از دهن مور گرفتیم

آخر ز بیابان جنون سر بدر آورد
هر چند عنان دل پرشور گرفتیم

بردیم ز خط راه به آن کان ملاحت
این چاشنی از نشتر زنبور گرفتیم

از ناله شبگیر رسیدیم به منزل
ما دزد خود آخر شب دیجور گرفتیم

رفتیم به صحرای شکر خیز قناعت
صد تنگ شکر از دهن مور گرفتیم

صائب ز گریبان قلم سر بدر آورد
هر چند که خود را ز سخن دور گرفتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.