هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد فراق، بی‌خوابی، و بی‌قراری عاشق است. شاعر از بی‌تابی در فراق، بی‌خوابی، و بی‌می‌نوشی در شب‌های مهتابی می‌گوید. او همچنین به بی‌خوفی خانه‌بدوشان از حوادث و بی‌تعلقی به دنیا اشاره می‌کند. در نهایت، شعر به بی‌خبری از عالم اسباب و بی‌تعلقی به دنیای مادی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و پیچیده‌ای مانند بی‌تعلقی، زهد، و اشارات به شراب است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹۳۳

یک چشم زدن فرقت می تاب نداریم
تا شیشه به بالین نبود خواب نداریم

تا بوسه چند از لب پیمانه نگیریم
چون شیشه خالی به جگر آب نداریم

در روز حریفان دگر باده گسارند
ماییم که می در شب مهتاب نداریم

از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم

از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم

از نقش تو فانوس خیالی شده هر چشم
چون شمع عجب نیست اگر خواب نداریم

در دایره بی سببی نقطه محویم
هرگز خبر از عالم اسباب نداریم

آیینه ما گرد تعلق نپذیرد
ما چشم به خاکستر سنجاب نداریم

گرگان به سمورند نهان تا به گریبان
ما بی دهنان طالع سنجاب نداریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.