هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی خود در تحمل فراق و عشق سخن می‌گوید. او از کم‌حوصلگی، ناامیدی، و بی‌طاقتی در برابر عشق و جمال معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که هیچ امیدی به پیام‌های خشک یا طالع خوب ندارد. همچنین، او از بی‌صبری در انتظار و ناتوانی در تحمل نازهای معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها عشق و جنون در دل او باقی مانده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۵۹۵۲

حوصله وصل آن نگار ندارم
دام به اندازه شکار ندارم

بحر به پیمانه حباب نگنجد
در ره او چشم انتظار ندارم

نیست به پیغام خشک نیز امیدم
طالع ازان لعل آبدار ندارم

از رخ چون آفتاب لاله عذاران
غیر دو چشم شفق نگار ندارم

طاقت من نیست مرد ناز دو بالا
آینه پیش جمال یار ندارم

گر چه سر دست آفتاب گرفتم
رنگی ازان دست پرنگار ندارم

از دل گرم است مایه دار جنونم
هیچ توقع ز نوبهار ندارم

نخل خزان دیده ام که برگ اقامت
در چمن خشک روزگار ندارم

باعث هشیاریم نه زهد و صلاح است
باده به اندازه خمار ندارم

کافر حربی ز جنگ سیر نگردد
صلح توقع ز چشم یار ندارم

صیقل آیینه است شهپر طوطی
از خط سبزش به دل غبار ندارم

چهره زرین چو مهر زینت من بس
صائب اگر رخت زرنگار ندارم
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.