۲۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۵۳

حوصله وصل آن نگار ندارم
دام به اندازه شکار ندارم

گوهر دریای بیکرانه عشقم
در صدف آسمان قرار ندارم

صحبت من در مذاق عشق گواراست
باده روحانیم خمار ندارم

شکوه تراوش نمی کند ز زبانم
آتش حل کرده ام شرار ندارم

موجه بی دست و پای قلزم شوقم
در سفر خویش اختیار ندارم

دست و دم سرد گشته است ز عالم
کار چو صائب به هیچ کار ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.