هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردهای عمیق و ناشناخته خود می‌گوید که کسی آن را درک نمی‌کند. او خود را گران‌بها و بی‌همتا می‌داند اما در عین حال از تنهایی و بی‌توجهی دیگران رنج می‌برد. شاعر از آرزوهای بربادرفته و ناکامی‌هایش سخن می‌گوید و احساس می‌کند که وجودش پر از غم و رنج است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عمیق و ناامیدی ممکن است برای خوانندگان جوان سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۶۱

چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم

به نظر ازان عزیزم به بها ازان گرانم
که به هیچ دل چو گوهر ننشسته است گردم

من و بی حجاب گشتن، چه خیال باطل است این؟
که اگر به دل درآیی تو به گرد دل نگردم

به سیاه روزی من دل سنگ خاره سوزد
که نشد چو سبزه خط ز لب تو آبخوردم

گلی از لباس رنگین نشکفت برعذارم
جگری است پاره پاره چو هدف ز سرخ و زردم

نتوان فشاند دامن ز غبار هستی من
که گران رکاب باشد چو خط

نه چنان ربود فکرم ز میان اهل عالم
که توان رسید صائب به خیال دور گردم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.