هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر است که از فراق و دوری رنج می‌برد. او از نبود نور در زندگی خود شکایت دارد و احساس می‌کند که مانند لاله‌ای پژمرده است. شاعر از می و باده به عنوان نمادی از تسکین یاد می‌کند، اما حتی آن هم نمی‌تواند دل افسرده‌اش را گرم کند. در نهایت، او از خون جگر خود به عنوان سوخت چراغ زندگی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و حزن‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹۶۲

همه اشکم، همه آهم، همه دردم، همه داغم
که چرا روشن ازان چهره نگردید چراغم

برق در جستن من گو نفس خویش مسوزان
نه چنان رفته ام از خود که توان یافت سراغم

این که پیوسته لبالب بود از باده لعلی
سبب این است که چون لاله نگون است ایاغم

گر چه چون لعل ز سنگ است مرا بستر و بالین
می خورد آب ز سرچشمه خورشید دماغم

دل افسرده من گرم نشد از می روشن
مگر از شعله آواز شود زنده چراغم

صائب از خون جگر داغ من افروخته عارض
نفس سرد خزان را نبود رنگ ز باغم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.