هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تمثیلهای مختلف، توصیههای اخلاقی و عرفانی ارائه میدهد. از جمله این توصیهها میتوان به کمک به نیازمندان، پرهیز از غرور و تکبر، عدالتورزی، صبر در برابر مشکلات، و دوری از افکار منفی اشاره کرد. شاعر از مخاطب میخواهد که به جای تمرکز بر نگرانیهای بیپایان، به زندگی و لحظههای حال توجه کند و با خرد و تدبیر عمل نماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات تاریخی (مانند سکندر و یوسف) ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۶۰۸۶
رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن
این در واکرده را در بسته از دربان مکن
هست در عین عدالت آب جان بخش حیات
چون سکندر جستجوی چشمه حیوان مکن
می توان از جوع تا جسم گران را روح کرد
روح را جسم گران از سیری ای نادان مکن
از سپر انداختن تا می شود مغلوب خصم
از نیام قهر تیغ خویش را عریان مکن
صبح را رخسار خندان از شفق در خون کشید
مد عمر خویش کوتاه از لب خندان مکن
می گدازندت به چشم شور چون ماه تمام
همچو ماه نو قبول پرتو احسان مکن
تا نگردی خوار در چشم عزیزان جهان
یوسف بی جرم را زنهار در زندان مکن
اختیار سر چو در دست تو ای سرگشته نیست
زندگی را صرف در فکر سر و سامان مکن
جز خموشی درد بی درمان ندارد چاره ای
شکوه چون بی طاقتان از درد بی درمان مکن
از نظر بازی دل معمور می گردد خراب
خانه ای را از برای روزنی ویران مکن
در نظر واکردنی طی می شود عمر حباب
تکیه ای بی مغز بر عمر سبک جولان مکن
دل به دریا کرده را هر موج صائب ساحل است
دست چون شستی ز جان اندیشه از طوفان مکن
این در واکرده را در بسته از دربان مکن
هست در عین عدالت آب جان بخش حیات
چون سکندر جستجوی چشمه حیوان مکن
می توان از جوع تا جسم گران را روح کرد
روح را جسم گران از سیری ای نادان مکن
از سپر انداختن تا می شود مغلوب خصم
از نیام قهر تیغ خویش را عریان مکن
صبح را رخسار خندان از شفق در خون کشید
مد عمر خویش کوتاه از لب خندان مکن
می گدازندت به چشم شور چون ماه تمام
همچو ماه نو قبول پرتو احسان مکن
تا نگردی خوار در چشم عزیزان جهان
یوسف بی جرم را زنهار در زندان مکن
اختیار سر چو در دست تو ای سرگشته نیست
زندگی را صرف در فکر سر و سامان مکن
جز خموشی درد بی درمان ندارد چاره ای
شکوه چون بی طاقتان از درد بی درمان مکن
از نظر بازی دل معمور می گردد خراب
خانه ای را از برای روزنی ویران مکن
در نظر واکردنی طی می شود عمر حباب
تکیه ای بی مغز بر عمر سبک جولان مکن
دل به دریا کرده را هر موج صائب ساحل است
دست چون شستی ز جان اندیشه از طوفان مکن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.