هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر از دردها و رنج‌های درونی است. او از دل پر شور و آشفته‌اش می‌گوید که مانند باده‌ای قوی زنجیرهای عقل را می‌گسلد. با وجود تاریکی‌ها و داغ‌های درون، نور وجودش همچون آفتاب می‌درخشد. شاعر از قناعت و باغ زندگی خود سخن می‌گوید، اما گاهی احساس می‌کند که حتی مورچه‌ها از دستانش می‌گریزند. با این حال، رنج‌هایش عسل‌هایی را برای دیگران به ارمغان می‌آورد. شعر با امید به صبح پس از شب تاریک پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و درد درونی نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.

غزل شمارهٔ ۶۱۰۳

مغز را آشفته می سازد دل پر شور من
پنبه برمی دارد از مینا می منصور من

جای حیرت نیست گر در خم نمی گیرد قرار
پاره شد زنجیر تاک از باده پر زور من

گر چه از داغ است در زیر سیاهی سینه ام
آب می گردد به چشم آفتاب از نور من

دامن دشت قناعت باغ و بستان من است
از کف دست سلیمان می گریزد مور من

گر چه بر من فکر روزی زندگی را تلخ ساخت
شش جهت شان عسل گردید از زنبور من

آه گرمی بود کز بی طاقتی قد می کشید
داشت شمعی بر سر بالین اگر رنجور من

سوده الماس می دارند از زخمم دریغ
آه اگر می خواست مرهم از کسی ناسور من

وای بر من گر نمی شد با هزاران زخم و داغ
سرد مهری های یاران مرهم کافور من

شد سیاهی صائب از داغ درون لاله محو
کی ندانم صبح خواهد شد شب دیجور من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.