هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و عشق بی‌پایان اوست. شاعر از درد فراق، انتظار و اسارت در زلف یار می‌گوید و با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات درونی خود را به تصویر می‌کشد. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که بر تمام وجودش تسلط دارد و حتی سختی‌های راه را به جان می‌خرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی فاخر، درک این شعر نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

غزل شمارهٔ ۶۱۰۴

دست کوته کرد زلف یار از تسخیر من
ریخت از زور جنون شیرازه زنجیر من

با خرابی های ظاهر دلنشین افتاده ام
سیل نتوان گذشت از خاک دامنگیر من

سختی ره می شود سنگ فسان عزم مرا
برنمی گردد، اگر بر سنگ آید تیر من

خاکیان از جوهر پوشیده من غافلند
زیر گردون است در زیر سپر شمشیر من

آفتاب بی زوال عشق بر من تافته است
موی آتش دیده گردد خامه از تصویر من

غوطه در سرچشمه آب حیاتش می دهند
هر که می ریزد عرق چون خضر در تعمیر من

گر به ظاهر دیده من شد سفید از انتظار
متصل با قصر شیرین است جوی شیر من

اینقدر وحشت نمی بردم به خود هرگز گمان
در کمند زلف او نگذاشت چین نخجیر من

چون عرق چشمم به روی گلعذاران وا شده است
آفتاب و مه نمی آید به چشم سیر من

چون تواند سبزه زیر سنگ قامت راست کرد؟
می کند کوته زبان عذر را تقصیر من

سرو و سوسن را دل آزاده من داغ داشت
حلقه مردانه چشم تو شد زنجیر من

گفتم از پیری شود بند علایق سست تر
قامت خم حلقه ای افزود بر زنجیر من

یک دل غمگین جهانی را مکدر می کند
باغ را در بسته دارد غنچه دلگیر من

گر چنین صائب جنون من ترقی می کند
حلقه ها در گوش مجنون می کشد زنجیر من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.