۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱۵۵

ناله ما سینه چاک از سینه می آید برون
گوهر ما سفته از گنجینه می آید برون

ناز او با من بود از دیده حیران که حسن
سر گران از خانه آیینه می آید برون

کنج عزلت را غنیمت دان که می ریزد ز هم
مشک تا از خرقه پشمینه می آید برون

در نمی گیرد فسون در مار چون شد اژدها
مشکل از دل کینه دیرینه می آید برون

صائب از دل می رود بیرون خیال خط او
ریشه جوهر گر از آیینه می آید برون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.