هوش مصنوعی: این شعر از عشق و انتظار سخن می‌گوید، جایی که شاعر از جدایی و دوری از معشوق رنج می‌برد و احساس می‌کند که حتی در خلوت نیز از او دور نگه داشته می‌شود. او از عشق آتشینی می‌گوید که او را از هر پناهگاهی بیرون می‌کشد و از خودپرستی دور می‌سازد. در نهایت، شاعر امیدوار است که مانند بهاری از خاک برخیزد و به وصال برسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۴۷

ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون
ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون

ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟
که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون

ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم
که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟

نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟
که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون

مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد
که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون

هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم
همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون

چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟
سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون

مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت
ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون

نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب
ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.