هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناتوانی خود در ترک عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از عجز خود در برابر تقدیر، ناتوانی در توصیف زیبایی معشوق، و درماندگی در برابر جذبه‌های عشق می‌نالد. همچنین، شاعر به دشواری‌های مسیر عشق و ناتوانی در کنترل احساسات خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۶۲۶۸

توبه از می به چه تدبیر توانم کردن؟
من عاجز چه به تقدیر توانم کردن؟

رخنه در ملک وجودم ز قفس بیشترست
به کفی خاک چه تعمیر توانم کردن؟

چون نیاید به نظر حسن لطیفی که تراست
خواب نادیده چه تعبیر توانم کردن؟

نه چنان دور و درازست ترا زلف که من
کوته این راه به شبگیر توانم کردن

عشق آن روز شود در دل صد چاک نهان
که نیستان قفس شیر توانم کردن

غمزه بد مست و نگه خونی و مژگان خونریز
چون تماشای رخت سیر توانم کردن؟

حسن خودرای تورم می کند از سایه خویش
چون ترا رام به تدبیر توانم کردن؟

نه چنان دل به تو ای مورمیان پیوسته است
که جدا از تو به شمشیر توانم کردن

دیده ای را که نمی شد ز تماشای تو سیر
بی تماشای تو چون سیر توانم کردن؟

چون نیاید به زبان آنچه مرا در دل هست
ز اشتیاق تو چه تقریر توانم کردن؟

عذر ننوشتن مکتوب من این است که شوق
بیش ازان است که تحریر توانم کردن

صائب از حفظ نظر عاجزم از روی نکو
برق را گر چه به زنجیر توانم کردن؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.