هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی به موضوعاتی مانند عشق، صبر در برابر سختیها، و نگاه عمیق به زندگی میپردازد. شاعر از خنده به عنوان گرمکننده روح یاد میکند و اشاره میکند که دیدن دریا با چشمان بسته ممکن نیست، هرچند نمیتوان از آن چشم پوشید. همچنین، او به عشق و پیمودن راه آن بدون تعلل اشاره میکند و در نهایت، از پیچیدگیهای زندگی و سخن گفتن میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'راه عشق' و 'پیچیدگیهای زندگی' نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۶۲۷۳
سرد شد دست و دعا صبح به یک خندیدن
روح را گرم کند خنده به دل دزدیدن
خاطر جمع و پریشان نظری هیهات است
شانه زلف حواس است پریشان دیدن
دیدن بحر به پوشیدن چشمی بندست
چشم هر چند ز دریا نتوان پوشیدن
رزق هر چند که چون سیل بهاران آید
آسیا را نشود سنگ ره نالیدن
پوست پوشیده به جولانگه لیلی رفتم
در ره عشق ز مجنون نتوان لنگیدن
صائب از پیچ و خم زلف سخن مویی شد
اینقدر نیز نباید به سخن پیچیدن
روح را گرم کند خنده به دل دزدیدن
خاطر جمع و پریشان نظری هیهات است
شانه زلف حواس است پریشان دیدن
دیدن بحر به پوشیدن چشمی بندست
چشم هر چند ز دریا نتوان پوشیدن
رزق هر چند که چون سیل بهاران آید
آسیا را نشود سنگ ره نالیدن
پوست پوشیده به جولانگه لیلی رفتم
در ره عشق ز مجنون نتوان لنگیدن
صائب از پیچ و خم زلف سخن مویی شد
اینقدر نیز نباید به سخن پیچیدن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.