۲۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۹۸

راز عشق از دل غمناک نیاید بیرون
دانه سوخته از خاک نیاید بیرون

لفظ پیچیده به زنجیر کشد معنی را
دل ازان طره پیچاک نیاید بیرون

پنجه ضعف تنومندی دیگر دارد
برق از عهده خاشاک نیاید بیرون

از پر و بال حنا بسته نیاید پرواز
نگه از دیده نمناک نیاید بیرون

چاک در سینه گردون نتواند انداخت
ناله ای کز دل صد چاک نیاید بیرون

گر بداند که چه شورست درین عالم خاک
کشتی از بحر خطرناک نیاید بیرون

گر دهد برق فنا خرمن خورشید به باد
آه از سینه افلاک نیاید بیرون

تا تو از خون شفق چهره نشویی چون صبح
صائب از دل نفس پاک نیاید بیرون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.