هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌وفایی و بیگانگی معشوق است. او از ناتوانی در بیان احساساتش می‌گوید و سکوت را بهتر از گفتن شکایت‌های بی‌فایده می‌داند. شاعر همچنین از تأثیر منفی سخنان نابجا و تکراری بر روح و روان انسان سخن می‌گوید و در نهایت، سکوت را پناهگاه امنی برای کسانی می‌داند که قادر به گفتن سخنان بجا نیستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر، درک و تجربه‌ای فراتر از سنین پایین را می‌طلبد. همچنین، برخی از واژگان و عبارات به کار رفته در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۱۴

سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن
بود به گوش گران حرف بی صدا گفتن

نه آنچنان تو به بیگانگی برآمده ای
که در لباس توان حرف آشنا گفتن

به داد من برس ای کافر خداناترس
که مانده شد نفسم از خدا خدا گفتن

ترحم است بر آن بی زبان بزم وصال
که یک سخن نتواند به مدعا گفتن

شکایتی که ز گفتن یکی هزار شود
هزار بار به از گفتن است نا گفتن

تسلی از دو لبش چون شوم به یک دشنام؟
که تلخ، قند مکرر شود ز وا گفتن

دل گرفته شود باز از هواخواهان
خوش است غنچه صفت راز با صبا گفتن

پناه گیر به دارالامان خاموشی
ترا که نیست میسر سخن بجا گفتن

چه حاجت است به اجماع، جود خالص را؟
برای نام بود خلق را صلا گفتن

به شیشه خانه عمر خودست سنگ زدن
ز ممسکی سخن سخت با گدا گفتن

ازان شکسته شود نفس وزین شود مغرور
هجای خلق بود بهتر از ثنا گفتن

چگونه نسبت درویش به مه کنم صائب؟
مرا زبان چو نگردد به ناسزا گفتن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.