هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، با زبانی پندآمیز و اخلاقی، مخاطب را از تردید، سستی عزم، و تغییر پی در پی تصمیمها برحذر میدارد. شاعر تأکید میکند که برای رسیدن به مقصود، باید با صداقت و عزم راسخ پیش رفت و از وسوسههای دنیوی و تغییر مسیرهای بیثمر دوری جست. همچنین، قناعت، پایداری در راه عشق و حقیقت، و دوری از رشک و حسد از دیگر مضامین اصلی این شعر است.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و فلسفی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۶۳۸۶
عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن
پیش کلیم دست بدر می کنی مکن
صدق عزیمت است دلیل ره طلب
تو سست عزم، عزم دگر می کنی مکن
قطع ره طلب به تأمل نمی شود
در پیش پای خویش نظر می کنی مکن
چون سیل، بی ملاحظگی خضر این ره است
این راه را به قاعده سر می کنی مکن
فکر و خیال محرم این شاهراه نیست
هر دم خیال (و) فکر دگر می کنی مکن
بی جذبه آفتاب دلیلت اگر شود
از خود سفر به نور شرر می کنی مکن
در ره شکنجه ای بتر از کفش تنگ نیست
با خوی بد هوای سفر می کنی مکن
در قلزمی که یکجهتان دم نمی زنند
هر دم زدن هوای دگر می کنی مکن
آزادگان چو سرو به یک جامه قانعند
هر روز یک لباس به بر می کنی مکن
از رشک عشق، غیرت حسن است بیشتر
در ماه و آفتاب نظر می کنی مکن
اکنون که برد بی خبری هر چه داشتیم
ما را ز حال خویش خبر می کنی مکن
پاس شکوه فقر و قناعت نگاه دار
در پیش گنج، دست به زر می کنی مکن
صائب یکی ز حلقه به گوشان زلف توست
او را نظر به چشم دگر می کنی مکن
پیش کلیم دست بدر می کنی مکن
صدق عزیمت است دلیل ره طلب
تو سست عزم، عزم دگر می کنی مکن
قطع ره طلب به تأمل نمی شود
در پیش پای خویش نظر می کنی مکن
چون سیل، بی ملاحظگی خضر این ره است
این راه را به قاعده سر می کنی مکن
فکر و خیال محرم این شاهراه نیست
هر دم خیال (و) فکر دگر می کنی مکن
بی جذبه آفتاب دلیلت اگر شود
از خود سفر به نور شرر می کنی مکن
در ره شکنجه ای بتر از کفش تنگ نیست
با خوی بد هوای سفر می کنی مکن
در قلزمی که یکجهتان دم نمی زنند
هر دم زدن هوای دگر می کنی مکن
آزادگان چو سرو به یک جامه قانعند
هر روز یک لباس به بر می کنی مکن
از رشک عشق، غیرت حسن است بیشتر
در ماه و آفتاب نظر می کنی مکن
اکنون که برد بی خبری هر چه داشتیم
ما را ز حال خویش خبر می کنی مکن
پاس شکوه فقر و قناعت نگاه دار
در پیش گنج، دست به زر می کنی مکن
صائب یکی ز حلقه به گوشان زلف توست
او را نظر به چشم دگر می کنی مکن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.