۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۴۵

لاله رنگ از خون دل شد نرگس سیراب او
می شود نرگس به هر رنگی که باشد آب او

هر طرف صبح امیدی هست از چشم سفید
تا کجا طالع شود خورشید عالمتاب او

مطربی تردست می خواهم که چون آب روان
روز و شب باشد مسلسل نغمه سیراب او

با خرامش هر دو عالم مشت خاری بیش نیست
خار خشک ما چه باشد در ره سیلاب او

از خمار ما کجا دارد خبر میخواره ای
کز مکیدن های لب باشد شراب ناب او

این که زهد زاهد افسرده بی کیفیت است
می توان دریافت از خمیازه محراب او

هر دلی کز حیرت دیدار، صائب آب شد
جلوه مهر خموشی می کند گرداب او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.