هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج عاشق در برابر معشوق سرکش و بیپرواست. شاعر از نگاه تحقیرآمیز معشوق، بیتوجهی او به عشق و احساسات، و بلندپروازیهایش شکایت میکند. با این حال، در پس این شکایات، ستایشی از زیبایی و جلال معشوق نیز نهفته است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده، و لحن احساسی و غمگین شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد.
غزل شمارهٔ ۶۴۷۱
گر چه شد از سرنوشت من نگارین پای تو
زیر پای خود ندید از سرکشی بالای تو
من چسان دل را عنانداری کنم جایی که هست
کوه طور از وحشیان دامن صحرای تو
گر چه نتوان یافت می دانم به جست وجو ترا
می برم غیرت به هر کس می شود جویای تو
نیست ممکن برندارد سایه خود را ز خاک
سرکش افتاده است از بس قامت رعنای تو
اشک چون پروانه می گردد به گرد او مدام
دیده هر کس که روشن گشت از سیمای تو
از تغافل می کند خون در جگر آیینه را
کی غم عشاق دارد حسن بی پروای تو؟
چشم آهو گرچه بازیگوش و شوخ افتاده است
پرده خواب است پیش نرگس گویای تو
بی تأمل نقد جان صائب به پایت می فشاند
زیر پای خود اگر می دید استغنای تو
زیر پای خود ندید از سرکشی بالای تو
من چسان دل را عنانداری کنم جایی که هست
کوه طور از وحشیان دامن صحرای تو
گر چه نتوان یافت می دانم به جست وجو ترا
می برم غیرت به هر کس می شود جویای تو
نیست ممکن برندارد سایه خود را ز خاک
سرکش افتاده است از بس قامت رعنای تو
اشک چون پروانه می گردد به گرد او مدام
دیده هر کس که روشن گشت از سیمای تو
از تغافل می کند خون در جگر آیینه را
کی غم عشاق دارد حسن بی پروای تو؟
چشم آهو گرچه بازیگوش و شوخ افتاده است
پرده خواب است پیش نرگس گویای تو
بی تأمل نقد جان صائب به پایت می فشاند
زیر پای خود اگر می دید استغنای تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.