۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۷۵

جوش غیرت می زند خون حنای پای تو
تا که بوسیده است گستاخانه جای پای تو؟

پنبه در گوش از صدای خنده گل می نهد
گوش هر کس آشنا شد با صدای پای تو

خوش نماید چون شراب لعل در جام بلور
عاشقان را در نظر رنگ حنای پای تو

گر چه باشد شمع کافوری به خوش ساقی علم
پای طاوس است نسبت به صفای پای تو

داغ دارد هاله مه را ز روشن دیدگی
حلقه خلخال از نور و ضیای پای تو

بس که در یک جا ز شوخی ها نمی گیری قرار
ساده باشد وادی امکان ز جای پای تو

خجلت روی زمین از تنگدستی می کشد
نقد جان را گر کند صائب فدای پای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.