هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه به بیان قدرت و جذابیت بی‌نظیر عشق الهی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که بر تمام جهان تسلط دارد و حتی خورشید و طبیعت در برابر آن سر تعظیم فرود می‌آورند. عشق در این شعر به عنوان دریایی بی‌کران، آتشی سوزان و نوری تابان تصویر شده که هر کس را مجذوب خود می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۰۰

زهی گردون کف بی مغزی از دریای عاشق تو
دو عالم یک گریبان چاک از سودای عشق تو

ز شرم ناکسی چون اشک می غلطد به خاک و خون
سر خورشید عالمتاب زیر پای عشق تو

درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمی باشد
که جای سبزه خیزد خضر از صحرای عشق تو

ز کوتاهی خجالت می کشد با آن رسایی ها
قبای اطلس افلاک بر بالای عشق تو

ز خورشید قیامت آب در چشمش نمی گردد
دهد هر کس که چشمی آب از سیمای عشق تو

شود هر پاره اش مهپاره ای دریانوردان را
هر آن کشتی که گردد غرقه دریای عشق تو

چو خورشید قیامت گرم می سازد جهانی را
سر هر کس که گرددگرم از صهبای عشق تو

به دل دارد چو عمر جاودان زخم نمایانی
درین هنگامه خضر از تیغ استغنای عشق تو

چه باشد دل، که کرد از شوخی این سقف معلق را
مشبک همچو مجمر شعله رعنای عشق تو

نمی گیرد به خود خاکسترش شیرازه محشر
به هر خرمن که افتد برق بی پروای عشق تو

به اسرار حقیقت چون لب منصور شد گویا
لب جام از می منصوری مینای عشق تو

فروغ مهر تابان ذره را در وجد می آرد
وگرنه کیست صائب تا شود جویای عشق تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.