هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به ستایش معشوق الهی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، عظمت و جلال معشوق را توصیف می‌کند و در مقابل، کوچکی و ناتوانی خود را بیان می‌دارد. او از عشق و نیاز خود به معشوق سخن می‌گوید و حاضر است همه چیز، حتی جان خود را فدای او کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و ترکیبات به کار رفته در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۴۴

در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پرست از تو و خالی است جای تو

هر چند کاینات گدای در تواند
یک آفریده نیست که داند سرای تو

تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته
در هر کناره ای ز محیط سخای تو

آیینه خانه ای است پر از آفتاب و ماه
دامان خاک تیره ز موج صفای تو

هر غنچه را ز حمد تو جزوی است در بغل
هر خار می کند به زبانی ثنای تو

یک قطره اشک سوخته، یک مهره گل است
دریا و کان نظر به محیط سخای تو

خاک سیه به کاسه نمرود می کند
هر پشه ای که بال زند در هوای تو

در مشت خاک من چه بود لایق نثار؟
هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو

عام است التفات کهن خرقه عقول
تشریف عشق تا به که بخشد عطای تو

غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست
این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟

عمر ابد که خضر بود سایه پرورش
سروی است پست بر لب آب بقای تو

صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟
ای صد هزار جان مقدس فدای تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.