هوش مصنوعی: این شعر که از عطار نیشابوری است، به موضوعاتی مانند جستجوی حقیقت، رنج‌های بشری، عشق، صبر و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از نبودن انسان‌های صاف‌دل و پاک‌ضمیر در جهان شکایت دارد و به دنبال نشانه‌هایی از نور و امید در تاریکی‌های روزگار است. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، رنج، صبر و جستجوی معنا در زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی بهتر درک می‌شود. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و ناامیدی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۴۷

یک صافدل در انجمن روزگار کو؟
عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟

هر جا که هست صاف ضمیری شکسته است
آیینه درست درین زنگبار کو؟

چون ریگ، تشنه اند حریفان به خون هم
در قلزم فلک گهر آبدار کو؟

خونین دلی چو نافه درین دشت پرشکار
کاآفاق را کند به نفس مشکبار کو؟

تا تیغ کهکشان بدر آرد ز دست چرخ
یک مرد سرگذشته درین روزگار کو؟

بی خون دل ز چرخ فراغت طمع مدار
بر خوان سفله نعمت بی انتظار کو؟

پروانه تا به شمع رسید آرمیده شد
دریای بی قراری ما را کنار کو؟

ای آن که دم ز رهروی عشق می زنی
در پرده نظر، اثر زخم خار کو؟

چون شمع اگر ترا به جگر هست آتشی
رنگ شکسته و مژه اشکبار کو؟

تا صبر هست درد به درمان نمی رسد
دردی که از شکیب برآرد دمار کو؟

تب لرزه آفتاب جهان را گرفته است
هنگامه گرم ساز درین روزگار کو؟

در آتش است نعل سفر کوه طور را
در زیر بار عشق تن بردبار کو؟

چون شمع زیر دامن صحرای روزگار
مانند لاله یک جگر داغدار کو؟

ناصح عبث ز ریگ روان سبحه می زند
داغ درون سوختگان را شمار کو؟

دولت بود به پای تو مردن به اختیار
اما نیازمند ترا اختیار کو؟

این آن غزل که حضرت عطار گفته است
از آتش سماع دلی بی قرار کو؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.