هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عشق ناکام و حسرت‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از زخم‌های ناسور، اشک‌های بی‌پایان و خیال معشوق می‌نویسد و از بی‌اعتنایی معشوق و گرمی بازار عشق شکایت دارد. تصاویری مانند گوهر راز، اشک‌های گل‌ابر و زخم‌های کباب‌شده از حسرت، عمق درد شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و حسرت‌های عاطفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای گروه‌های سنی پایین‌تر چالش‌برانگیز می‌کند.

غزل شمارهٔ ۶۵۹۶

به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟
این سپندی است که مرگ بسی آتش دیده

زخم ناسور من از حسرت مشک است کباب
شانه زلف سیاهش به سمن پیچیده

گوهر راز مرا بر کف اظهار گذاشت
دیده اشک فشان از نگه دزدیده

چه غم از ناز خریدار گرانجان دارد؟
آن که از گرمی بازار دکان برچیده

از خیال گل رخسار تو هر قطره اشک
گل ابری است که در خون شفق غلطیده

گوهری را که ظفرخان نبود جوهریش
نشمارندش ارباب خرد سنجیده
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.