۱۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۳۵

از ناله نسیمیش به بستان نرسیده
از گریه غباریش به دامان نرسیده

عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را
شهباز به آن کبک خرامان نرسیده

این جلوه فروشی، گل آن است که هرگز
سرپنجه خاریش به دامان نرسیده

رنگش نرسانده است پر و بال پریدن
گلچین خزانش به گلستان نرسیده

از فیض نگهبانی شرم است که هرگز
آسیب به آن سیب زنخدان نرسیده

دندان شکن خواهش ارباب هوس باش
تا میوه باغ تو به دندان نرسیده

ای آه زلیخا سر راهی به صبا گیر
چندان که به نزدیکی کنعان نرسیده

زنهار به جیب کفن من بگذارید
طومار شکایت که به پایان نرسیده

در غنچگیش گوشه دستار رباید
هرگز گل این باغ به دامان نرسیده

صائب دو سه روزی بخور از طرف عذارش
تا از طرف شرم نگهبان نرسیده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.