هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر دردها و رنجهای عاشقانه و اجتماعی است. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، دوری از وطن، ناامیدی و آرزوهای برآورده نشده میپردازد. او از مفاهیمی مانند شهیدان، یوسف و زندان، خضر و آب حیوان، و دیگر نمادهای ادبی برای بیان احساسات خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و نمادهای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۶۶۶۶
سرو من گر بر سر خاک شهیدان آمدی
دعوی خون هم درین عالم به پایان آمدی
تنگ شد بر من جهان از عشق، ورنه پیش ازین
چشم مورم در نظر ملک سلیمان آمدی
شوخی از حد می برد چابک سوار روزگار
کاش طفل نی سوار من به میدان آمدی
در وطن گر می شدی هر کس به آسانی عزیز
کی ز آغوش پدر یوسف به زندان آمدی؟
گر به صید لاغر آن شمشیر کردی التفات
خضر با لبهای خشک از آب حیوان آمدی
تنگ گشتی آسمان از موج آغوش امید
گر در آغوش کس آن سرو خرامان آمدی
کی شدی پروانه ما را مجال پر زدن؟
شمع اگر از جامه فانوس عریان آمدی
دانه ای از خرمن هستی نمی ماندی بجا
بی حجاب ابر اگر آن برق جولان آمدی
گر نمی شد جلوه او را لطافت پرده دار
سرو را هر طوق قمری چشم حیران آمدی
در کمند آه می آمد گر آن وحشی غزال
در رکاب آه عاشق را به لب جان آمدی
گر عنان سیر خود گردون توانستی گرفت
این سر شوریده ما هم به سامان آمدی
گر غریبی سرمه سازد استخوانت را رواست
صائب از بهر چه بیرون از صفاهان آمدی؟
دعوی خون هم درین عالم به پایان آمدی
تنگ شد بر من جهان از عشق، ورنه پیش ازین
چشم مورم در نظر ملک سلیمان آمدی
شوخی از حد می برد چابک سوار روزگار
کاش طفل نی سوار من به میدان آمدی
در وطن گر می شدی هر کس به آسانی عزیز
کی ز آغوش پدر یوسف به زندان آمدی؟
گر به صید لاغر آن شمشیر کردی التفات
خضر با لبهای خشک از آب حیوان آمدی
تنگ گشتی آسمان از موج آغوش امید
گر در آغوش کس آن سرو خرامان آمدی
کی شدی پروانه ما را مجال پر زدن؟
شمع اگر از جامه فانوس عریان آمدی
دانه ای از خرمن هستی نمی ماندی بجا
بی حجاب ابر اگر آن برق جولان آمدی
گر نمی شد جلوه او را لطافت پرده دار
سرو را هر طوق قمری چشم حیران آمدی
در کمند آه می آمد گر آن وحشی غزال
در رکاب آه عاشق را به لب جان آمدی
گر عنان سیر خود گردون توانستی گرفت
این سر شوریده ما هم به سامان آمدی
گر غریبی سرمه سازد استخوانت را رواست
صائب از بهر چه بیرون از صفاهان آمدی؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.