هوش مصنوعی:
این متن به توصیف جهانی خیالی و شگفتانگیز میپردازد که در آن مرزهای واقعیت و خیال محو شدهاند. در این جهان، حیات بینهایت است، فصلها تغییر نمیکنند، و اشیاء و موجودات به شکلهای غیرمنتظره تبدیل میشوند. متن با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای عمیق، مفاهیمی مانند تبدیل، جاودانگی، و قدرت خیال را بررسی میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
سیوچهارم
جهان اندر گشاده شد جهانی
که وصف او نیاید در زبانی
حیاتش را نباشد خوف مرگی
بهارش را نگرداند خزانی
در و دیوار او افسانه گویان
کاوخ و سنگ او اشعار خوانی
چو جغذ آنجا رود، طاوس گردد
چو گرگ آنجا رود، گردد شبانی
به رفتن چون بود، تبدیل حالی
نه نقلی از مکانی تا مکانی
بخارستان پا بر جای بنگر
ز نقل حال گردد گلستانی
ببین آن صخره پا بر جای مانده
چه سیران کرد، تا شد لعل کانی
بشوی از آب معنی دست صورت
که طباخان بگسردند خوانی
ملایک بین بزاییده ز دیوان
نزاید اینچنینی، آنچنانی
بسی دیدم درختی رسته از خاک
کی دید از خاک رسته آسمانی؟!
چو یخرج حی من میت عیان شد
جماد مرده شد صاحب عیانی
ز قطرهٔ آب دیدم که بزاید
قبای ، رستمی، یا پهلوانی
ندیدم من که از باد خیالی
برون آید بهشتی یا جنانی
ز ترجیع این غزل را ترجمان کن
به نوعی دیگرش شرح و بیان کن
ایا دری که صد رو مینمایی
هزاران در ز هرسو میگشایی
ولیک از عزت و اشراف و غیرت
خفا اندر خفا اندر خفایی
که وصف او نیاید در زبانی
حیاتش را نباشد خوف مرگی
بهارش را نگرداند خزانی
در و دیوار او افسانه گویان
کاوخ و سنگ او اشعار خوانی
چو جغذ آنجا رود، طاوس گردد
چو گرگ آنجا رود، گردد شبانی
به رفتن چون بود، تبدیل حالی
نه نقلی از مکانی تا مکانی
بخارستان پا بر جای بنگر
ز نقل حال گردد گلستانی
ببین آن صخره پا بر جای مانده
چه سیران کرد، تا شد لعل کانی
بشوی از آب معنی دست صورت
که طباخان بگسردند خوانی
ملایک بین بزاییده ز دیوان
نزاید اینچنینی، آنچنانی
بسی دیدم درختی رسته از خاک
کی دید از خاک رسته آسمانی؟!
چو یخرج حی من میت عیان شد
جماد مرده شد صاحب عیانی
ز قطرهٔ آب دیدم که بزاید
قبای ، رستمی، یا پهلوانی
ندیدم من که از باد خیالی
برون آید بهشتی یا جنانی
ز ترجیع این غزل را ترجمان کن
به نوعی دیگرش شرح و بیان کن
ایا دری که صد رو مینمایی
هزاران در ز هرسو میگشایی
ولیک از عزت و اشراف و غیرت
خفا اندر خفا اندر خفایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: ترجیع بند
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:سیو سوم
گوهر بعدی:سیپنجم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.