هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر درد و رنج عشق و حیرت از پیچیدگی‌های آن است. شاعر از عشق به معشوق سخن می‌گوید که با وجود آگاهی از رازهای آفرینش، در حیرت موی معشوق مانده است. او از بی‌وفایی و ناسازگاری دنیا شکایت دارد و آرزوی محرمیت و همدمی با معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۶۸۷

گر چه در سیر بهشتم از گل روی کسی
دوزخی در هر بن مو دارم از خوی کسی

می نهد زنجیر بر گردن صبا را نکهتش
اینقدر پیچیدگی بوده است با بوی کسی؟

من که شکر را به تلخی می چشیدم، این زمان
می خورم صد کاسه زهر از چشم جادوی کسی

من که راز آفرینش مو به مو دانسته ام
مانده ام در کوچه بند حیرت از موی کسی

غافلی از پیچ و تاب عاشقان شبهای تار
بر رگ جانت نپیچیده است گیسوی کسی

اضطراب دل مرا سر در بیابان می دهد
محرمیت گر دهد جایم به پهلوی کسی

از که دارم چشم یاری، با که گویم حال خود؟
یک تن از اهل مروت نیست در کوی کسی

از شفق چون می کند هر صبح و شامی خون عرق؟
نیست گر خورشید تابان در تکاپوی کسی

آسمان تا بود، در ناسازگاری طاق بود
راست نامد این کمان هرگز به بازوی کسی

از شکایت گرچه صد طومار در دل داشتم
شست از لوح دلم آیینه روی کسی

آتش دوزخ نمی گردد به گردش روز حشر
هر که شد صائب سپند آتش خوی کسی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.