هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، بیانگر عشق و رنجش شاعر از معشوق است که با رفتارهای متناقض و جذاب خود، شاعر را در حسرت و درد نگه می‌دارد. شاعر از قهر و لطف معشوق، حسرت‌های خود و ناتوانی در رسیدن به او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۶۶۸۸

مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی
صد خم می داری و حسرت به مینا می کشی

قهر خود را در لباس لطف جولان می دهی
پرده از آب گهر بر روی دریا می کشی

با کمند آتشین چون آفتاب از صحن باغ
شبنم افسرده ما را به بالا می کشی

یک جهان غماز را در پشت در جا می دهی
از لب منصور در مستی سخن وا می کشی

گردنی داریم ازان موی میان باریکتر
سرنمی پیچیم اگر بر دار ما را می کشی

آفتاب از حسرتش هر روز گردن می کشد
این کمند عنبرینی را که در پا می کشی

آه رعنا می شود هر چند رعنا می شوی
آرزو قد می کشد چندان که بالا می کشی

همزبانی با لب او نیست صائب کار تو
شرم بادت، چون نفس پیش مسیحا می کشی؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.