هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و آرزوهای شاعر دربارهٔ عشق، دوستی، و زندگی سخن می‌گوید. شاعر آرزو می‌کند که خاک او در میخانه باشد، با شراب و پیمانه محشور شود، و حتی به جای تخم شید (خورشید)، نقل مستان باشد. او از غم و ویرانی زندگی خود می‌نالد و آرزو می‌کند که سیل دایم فرش این ویرانه باشد. همچنین، شاعر از بیگانگی و دوری از آشنایان شکایت دارد و آرزو می‌کند که در این غمخانه، آشنایی باشد. در نهایت، او به عشق و محبت اشاره می‌کند و از پردهٔ بیگانگی در روابط عاشقانه می‌گوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین عاشقانه، غم‌انگیز، و اشاره به شراب و میخانه است که برای مخاطبان بزرگسال مناسب‌تر می‌باشد.

غزل شمارهٔ ۶۶۹۱

خاک ما در گوشه میخانه بودی کاشکی
حشر ما با شیشه و پیمانه بودی کاشکی

تا شدی محو از بساط آفرینش تخم شید
نقل مستان سبحه صد دانه بودی کاشکی

در غم روی زمین افکند معموری مرا
سیل دایم فرش این ویرانه بودی کاشکی

در حریم زلف، بی مانع سراسر می رود
دست ما را اعتبار شانه بودی کاشکی

چند با بیگانگان عمر گرامی بگذرد؟
آشنارویی درین غمخانه بودی کاشکی

حسن را دارالامانی نیست چون آغوش عشق
شمع در زیر پر پروانه بودی کاشکی

آشنایی در محبت پرده بیگانگی است
با من آن ناآشنا بیگانه بودی کاشکی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.