هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و ستم‌هایی که از سوی معشوق یا دشمن متحمل شده است، شکایت می‌کند. او از بی‌عدالتی و بی‌مهری گله دارد و احساس می‌کند که با وجود وفاداری و عشقش، مورد بی‌احترامی و آزار قرار گرفته است. همچنین، شاعر به رفتارهای دوگانه و فریبنده اشاره می‌کند که در لباس دوستی انجام می‌شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فریب و بی‌عدالتی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۶۷۲۸

من به حال مرگ و تو درمان دشمن می کنی
این ستم ها چیست ای بی درد بر من می کنی؟

بد نکردم چون تویی را برگزیدم از جهان
خاک عالم را چرا در دیده من می کنی؟

می توان دل را به اندک روی گرمی زنده داشت
آتش ما را چرا محتاج دامن می کنی؟

نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو هم
می کشی آخر چراغی را که روشن می کنی

گرم می پرسی مرا بهر فریب دیگران
در لباس دوستداران کار دشمن می کنی

نیست با سنگین دلان هرگز سر و کاری ترا
خنده بر سرگشتگی های فلاخن می کنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.