۲۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷۷۲

ازان پیچیده ام همچو صدا در ظرف خاموشی
که نتواند نهاد انگشت کس بر حرف خاموشی

نسازد سرمه آفاق شبگردی نفس گیرش
کند چون صبحدم هر کس نفس را صرف خاموشی

ازان رزق صدف گردید فیض عالم بالا
که با آن دستگه دریا ندارد ظرف خاموشی

همین بس فضل خاموشی که در هر انجمن باشد
به نیک و بد نیفتد بر زبانها حرف خاموشی

بود چون پسته بی مغز، صائب باد در دستش
نبندد از لب گفتار هر کس طرف خاموشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.