هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عدالت، ظلم، عشق، صبر و تقدیر می‌پردازد. شاعر با زبانی هنرمندانه از نابرابری‌ها و رنج‌های بشری سخن می‌گوید و گاه با طنزی تلخ به انتقاد از وضعیت موجود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۴۰

غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی
به کف طفل نوآموز گلستان ندهی

دست بیعت به گل داغ چو دادی، زنهار
فرصت بند گشودن به گریبان ندهی

می خورد شهر به هم گر تو ستمگر یک روز
سیل زنجیر جنون سر به بیابان ندهی

سینه بر سینه خم گر چو فلاطون بنهی
خشت خم را به کتب خانه یونان ندهی

از دلت چشمه زمزم نبرد گرد ملال
اگر از آبله آبی به مغیلان ندهی

گر به صحرای تعلق گذر افتد ناچار
خار را فرصت گیرایی دامان ندهی

می چکد شور قیامت ز شکرخنده او
دل مجروح به آن پسته خندان ندهی

ای فلک در گذر از قسمت ما، شرم بدار
چند در کاسه خود دست به مهمان ندهی؟

نان و دندان به هم ار می دهیم احسان است
چند نان بخشیم ای سفله و دندان ندهی؟

صائب از سوختگی گر به سرت دودی هست
مشت خاک سیه هند به ایران ندهی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.