هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج عشق و ناامیدی‌های ناشی از آن است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را درباره عشق، انتظار، و ناامیدی بیان می‌کند. او اشاره می‌کند که عشق باعث می‌شود غم‌های بی‌شمار به یک چیز واحد تبدیل شوند و در عین حال، تنها یک نفر در میان هزاران نفر می‌تواند به مقصود برسد. شاعر همچنین به ناپایداری دنیا و ثبات کم آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین غم‌انگیز نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۸۶۹

ز عشق شد همه غم های بی شمار یکی
یکی هزار شد چون شود هزار یکی

ز آشکار و نهانی که می رسد به نظر
نهان یکی است درین بزم و آشکار یکی

دو برگ نیست موافق ز صنع رنگ آمیز
اگر چه هست درین بوستان بهار یکی

شرار در جگر سنگ چشم بینا یافت
نشد گشاده شود چشم اعتبار یکی

به هر دلی نکند درد و داغ عشق اقبال
به داغ شه نرسد از دو صد شکار یکی

ز رهروان که درین ره غبار گردیدند
نخاست همچو من از خاک انتظار یکی

ز اختیار، فضولی است گفتگو کردن
به عالمی که بود صاحب اختیار یکی

به هر چه چشم گشایی چو آب درگذرست
درین ریاض بود سرو پایدار یکی

به روزگار جوانی شکسته دل بودم
خزان گلشن من بود با بهار یکی

ز نامه ها که نوشتم به خون دل صائب
مرا بس است اگر می رسد به یار یکی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.