هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، جدایی، و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند باده، لاله‌زار، غزال، و خاک شهیدان برای بیان احساسات عمیق خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۷۸

به محفلی که رخ از باده لاله زار کنی
چه خون که در دل بی رحم روزگار کنی

دگر به صید غزالان نمی کنی رغبت
دل رمیده ما را اگر شکار کنی

کجا به فکر من بی شراب می افتی؟
تو کز مکیدن لب چاره خمار کنی

به لاله زار گر افتد رهت، ز پرکاری
به طوف خاک شهیدان خود شمار کنی

تو کز حیا نکنی شانه زلف را هرگز
چه التفات به دلهای بی قرار کنی؟

ز عطسه خون غزالان به خاک می ریزد
اگر کمند خود از زلف مشکبار کنی

چه خنده ها که به وضع جهان کنی چون صبح
نفس شمرده زدن را اگر شعار کنی

به فکر دوری بی اختیار اگر باشی
ز هر چه هست جدایی به اختیار کنی

نفس بر آتش سوزنده بال و پر گردد
مباد شکوه ز اوضاع روزگار کنی

چه حاجت است به جام جهان نما صائب
اگر تو آینه سینه بی غبار کنی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.