۲۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۰۵

چون آب در لباس گل و خار بوده ای
ای یار ساده رو تو چه پرکار بوده ای

چون لاابالیان همه جا جلوه کرده ای
گه برگ و گه شکوفه و گه بار بوده ای

موری اگر ز سینه برآورده است آه
با آن غرور حسن خبردار بوده ای

چون آب دایم آینه سازی است کار تو
در پیش خود تو نیز گرفتار بوده ای

از خود به صد نگاه تسلی نمی شوی
از ما زیاده تشنه دیدار بوده ای

ما غافل و تو از دل بیدار روز و شب
بیماردار این دل افگار بوده ای

چون مهر ما به خانه گدایی فتاده ایم
تو شوخ چشم بر سر بازار بوده ای

امروز یوسف تو دکان را نبسته است
دایم نهان ز جوش خریدار بوده ای

این آن غزل که اوحدی خوش کلام گفت
ای کم نموده رخ تو چه بسیار بوده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.