هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، مفاهیم عمیقی مانند عشق، تواضع، گذرایی عمر، و اهمیت جستجوی حقیقت درون را بیان میکند. شاعر از مخاطب میخواهد که به جای تظاهر و ریاکاری، به دنبال معنویت و حقیقت باشد و از وابستگی به آرزوهای دنیوی بپرهیزد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند.
غزل شمارهٔ ۶۹۳۳
بر خاک راه اگر گذری مشکبو کنی
در سنگ اگر نظر کنی آیینه رو کنی
استاده است تیشه به کف عشق بت شکن
دل را مباد بتکده آرزو کنی
ای واعظ فسرده نفس، چند همچونی
خود را به کار خلق به زور گلو کنی؟
معراج دوش خلق رود زیر بار تو
افتادگی شعار اگر چون سبو کنی
از چشمه سار نسبت اگر آب خورده ای
از اشک تاک آب به پای کدو کنی
آن گوهر نهفته که خورشید داغ اوست
در مشت خاک توست اگر جستجو کنی
(عمر بهار چون شفق صبح بی بقاست
با آفتاب زرد خزان به که خو کنی)
در هیچ چشمه آب نمازی نمانده است
صائب مگر به خون دل خود وضو کنی
در سنگ اگر نظر کنی آیینه رو کنی
استاده است تیشه به کف عشق بت شکن
دل را مباد بتکده آرزو کنی
ای واعظ فسرده نفس، چند همچونی
خود را به کار خلق به زور گلو کنی؟
معراج دوش خلق رود زیر بار تو
افتادگی شعار اگر چون سبو کنی
از چشمه سار نسبت اگر آب خورده ای
از اشک تاک آب به پای کدو کنی
آن گوهر نهفته که خورشید داغ اوست
در مشت خاک توست اگر جستجو کنی
(عمر بهار چون شفق صبح بی بقاست
با آفتاب زرد خزان به که خو کنی)
در هیچ چشمه آب نمازی نمانده است
صائب مگر به خون دل خود وضو کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.