۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۴۴

چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی
کز خود برون چو خیمه زدی راهبر شوی

چندان تلاش کن که ترا بی خبر کنند
چون بی خبر شدی ز جهان باخبر شوی

شبنم به آفتاب رسید از فروتنی
افتاده شو مگر تو هم از خاک بر شوی

شد آب تلخ گوهر شهوار در صدف
از خود تو هم سفر کن، شاید گهر شوی

از قلزمی که نوح مسلم بدر نرفت
تو خشک مغز در غم آنی که تر شوی

همت بلنددار، چه چیزست این جهان؟
تا قانع از خدای به این مختصر شوی

چون سوزن از لباس تعلق برهنه شو
تا با مسیح پاک نفس همسفر شوی

صائب جواب آن غزل است این که خواجه گفت
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.