هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی، مخاطب را به خودشناسی و درون‌نگری دعوت می‌کند. شاعر با اشاره به عناصری مانند آینه، آب، گل، باغ و صحرا، بر اهمیت یافتن حقیقت وجودی در درون خود تأکید دارد و از جستجوی بیرون از خود انتقاد می‌کند. همچنین، با استفاده از استعاره‌هایی مانند یوسف، گوهر شهوار و زلف، به مفاهیم عرفانی مانند جستجوی معنا و حقیقت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۹۴۳

ای بی خبر ز خود به تماشا چه می روی؟
چون آفتاب سرزده هر جا چه می روی؟

خود را ببین در آینه و آب و گل بچین
گاهی به باغ و گاه به صحرا چه می روی؟

بالاتر از تو نیست نهالی درین چمن
دنبال سرو ای گل رعنا چه می روی؟

در گرد کاروان تو یوسف نهفته است
در چارسوی مصر به سودا چه می روی؟

در دست توست گوهر شهوار چون صدف
با جان بی نفس سوی دریا چه می روی؟

در زلف توست جای تماشا هزار جا
بیرون ز خود برای تماشا چه می روی؟

موج سراب سلسله جنبان تشنگی است
از ره برون به جلوه دنیا چه می روی؟

چون صبح، زخم تیغ زبان بخیه گیر نیست
هر دم به چشم سوزن عیسی چه می روی؟

سرمایه نجات بود توبه درست
با کشتی شکسته به دریا چه می روی؟

با خرمنی که خوشه پروین در او گم است
دنبال کهربای تمنا چه می روی؟

تا می توان شکست ز خون جگر خمار
صائب به خون باده حمرا چه می روی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.