۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۵۵

زنهار دل خویش به عالم نگذاری
این عیسی جان بخش به مریم نگذاری

هشدار که از بهر یکی دانه بی مغز
از خلد برون پای چو آدم نگذاری

امروز که بر همت والاست ترا دست
حیف است که پا بر سر عالم نگذاری

از خون جگر، غنچه دل رنگ پذیرد
زنهار درین رطل گران نم نگذاری

صد نشتر آزار درین موم نهان است
مشاطگی زخم به مرهم نگذاری

چون چشم گشادی به جهان زود فروبند
این فال نه فالی است که بر هم نگذاری

تاج از سر خورشید به همت نربایی
تا پا به سر ملک چو ادهم نگذاری

فیض دم خط چون دم صبح است سبکسیر
زنهار درین دم مژه بر هم نگذاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.