هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ندامت و پشیمانی شاعر از گذر عمر و بی‌ثباتی دنیاست. او از بی‌توجهی به زیبایی‌های زندگی و گذشت زمان بدون بهره‌گیری از فرصت‌ها ابراز تأسف می‌کند. همچنین، شاعر به پختگی و تجربه‌های زندگی خود اشاره می‌کند و بر بی‌نیازی از ظواهر دنیوی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر برای درک نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین مرتبط با گذر زمان و پشیمانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۹۶۲

ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی
چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی

چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم
چون سرو فشردیم قدم بر لب جویی

با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم
در صبح چنین تازه نکردیم وضویی

شوخی مبر ای تازه خط از حد که دل من
آویخته چون برگ خزان دیده به مویی

از جوش زدن در دل خم سوخت شرابم
رنگین نشد از باده من دست سبویی

گویاست به بی جرمی من پیرهن چاک
محتاج نیم چون مه کنعان به رفویی

شد چون صدف آب رخ ما خرج بهاران
از آب گهر تر ننمودیم گلویی

هر چند که گردید چو کافور مرا موی
دل سرد نگردید ز دنیا سرمویی

صائب نکند روی به آیینه چو طوطی
آن را که بود از دل خود آینه رویی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.