هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج ناشی از بی‌وفایی و جدایی است. شاعر از بی‌وفایی معشوق شکایت کرده و احساس تنهایی و غربت می‌کند. او از ناروایی‌ها و نارسایی‌های زندگی گله دارد و به دنبال آرامش و آشنایی واقعی است. تصاویر شعری مانند آتش، خزان، و غبار نشان‌دهنده‌ی حالات روحی شاعر هستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و اندوه‌بار این شعر برای درک و تجربه‌ی نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از اشارات غیرمستقیم و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۹۷۱

مکن ای بی وفا ناآشنایی
در آتش سوخت گل از بی وفایی

نگیرد در دل عاشق شکستم
فسون چرب نرم مومیایی

به طوف کعبه انصاف رو کن
ببر زنار کافر ماجرایی

به این بیگانگان آشناروی
مبادا هیچ کس را آشنایی

اگر گیرد غبار خاطرم اوج
نیاید بر زمین تیر هوایی

ز دست خصم بیرون می کنم تیغ
به زور پنجه بی دست و پایی

تکلف نیست در طرز سلوکم
منم شهری و عالم روستایی

نمی چسبد به کلک و نامه دستم
چه بنویسم ز بیداد جدایی؟

خمار زرد روی هجر دارد
شراب لاله رنگ آشنایی

ندانم جمع چون کرده است لاله
دل پرداغ با گلگون قبایی

مصیبت خانه پر دود ما را
ز روزن نیست چشم روشنایی

چرا باشم گران در چشم مردم؟
شلاین نیستم در آشنایی

به چندین شانه از زلف درازش
برون کردند چین نارسایی

ز چشم مشتری گردید پنهان
متاعم از غبار ناروایی

خزان صائب اگر این رنگ دارد
میان رنگ و بو افتد جدایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.