هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر با زبانی پراحساس از جدایی، عشق و وفاداری میگوید و از معشوق میخواهد که به او توجه کند. همچنین، اشارههایی به مفاهیم عرفانی مانند فنا در عشق و نقش معشوق در هستی دارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارهها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۶۹۸۴
تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟
من هیچ نمی گویم، آخر تو روا داری؟
صحرا همه دریا شد از آب عقیق تو
این سوخته را آخر لب تشنه چرا داری؟
من مرکز عشاقم در مهر و وفا طاقم
از توست همه عالم چندان که مرا داری
از شش جهت عالم ما رو به تو آوردیم
ای دلبر بی پروا تو عزم کجا داری؟
بر خاک دگر مگذار غیر از سر خاک من
پایی که ز خون من چون گل به حنا داری
گویند دوا بوسه است بیماری جان ها را
تقصیر مکن زنهار گر زان که روا داری
سامان جمال تو در چشم نمی گنجد
خود نیز نمی دانی در پرده چها داری
آورد به جان ما را هجران ستمکارش
ای مرگ نمردستی، آخر چه بلا داری؟
روشنگر آیینه است فیض نظرپاکان
رخسار خود از صائب پوشیده چرا داری؟
من هیچ نمی گویم، آخر تو روا داری؟
صحرا همه دریا شد از آب عقیق تو
این سوخته را آخر لب تشنه چرا داری؟
من مرکز عشاقم در مهر و وفا طاقم
از توست همه عالم چندان که مرا داری
از شش جهت عالم ما رو به تو آوردیم
ای دلبر بی پروا تو عزم کجا داری؟
بر خاک دگر مگذار غیر از سر خاک من
پایی که ز خون من چون گل به حنا داری
گویند دوا بوسه است بیماری جان ها را
تقصیر مکن زنهار گر زان که روا داری
سامان جمال تو در چشم نمی گنجد
خود نیز نمی دانی در پرده چها داری
آورد به جان ما را هجران ستمکارش
ای مرگ نمردستی، آخر چه بلا داری؟
روشنگر آیینه است فیض نظرپاکان
رخسار خود از صائب پوشیده چرا داری؟
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.