۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

زهی رخ تو نموداری از بهشت خدا
نهال قد تو برهان عالم بالا

گرفته راهی عشق از ملال خاطر ماست
حباب در گره افکنده کار این دریا

خوشا کسی که ازین تنگنای بی حاصل
به خاک برد دلی همچو سینه صحرا

سیاه روز چو فانوس بی چراغ بود
درون پرده چشمی که نیست نور حیا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.