۱۹۲ بار خوانده شده
شنیدم آنقدر از دوستان تلخ
که شد شیرینی جان در دهان تلخ
نباشد چشم او بی زهر چشمی
بود بیمار را دایم دهان تلخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که شد شیرینی جان در دهان تلخ
نباشد چشم او بی زهر چشمی
بود بیمار را دایم دهان تلخ
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.