هوش مصنوعی: این شعر از درد فراق و جدایی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دل شکسته مانند نی از شکر جدا شده و درمان نمی‌یابد. شاعر از دوری از کاروان و ناله‌های بی‌پاسخ می‌نالد و اشاره می‌کند که راه طولانی است و مقصد به پایان نمی‌رسد. همچنین، از نادیده گرفته شدن دردها و شکایت‌ها توسط دیگران گلایه دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای نوجوانان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۶۷

ز درد می دل زهاد با صفا نشود
که چشم آبله روشن به توتیا نشود

پس از فراق، قلم نیست بر شکسته دلان
چو نی جدا ز شکر گشت بوریا نشود

جدا فتاده ام از کاروان در آن وادی
که ناله جرس از کاروان جدا نشود

گرفته ای پی طول امل به عنوانی
که هیچ کور چنان پیرو عصا نشود

تا ز خود گم نشود دل به هدایت نرسد
درد درمان نشود تا به نهایت نرسد

راه طی گشت و همان دوری منزل برجاست
که شنیده است که منزل به نهایت نرسد؟

ستم این است که می فهمد و می پوشد چشم
کاش آن شوخ به مضمون شکایت نرسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.