۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۱

نسیم از چمن و مشک از ختن گوید
گل شکفته ازان چاک پیرهن گوید

دلم نشست به خون تا به اشک شد همراز
کسی به طفل چرا راز خویشتن گوید؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.