۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۰

در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش
خط غبار گردید دیوار گلستانش

کوتاه بود دستم تا داشت اختیاری
قالب چو کرد خالی شد بهله میانش

آن شوخ پاکدامن تا لب ز باده تر ساخت
بوی امیدواری می آید از دهانش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.