۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۹

خوش است چاشنی سود در زیان دیدن
رخ بهار در آیینه خزان دیدن

چه خوب کرد که بلبل خزان ز گلشن رفت
شکسته رنگی گل را نمی توان دیدن

رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو
شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو

چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است
امروز دیده ای که نرفته است آب ازو

جرات نگر که در قدح موم کرده ایم
آن باده ای که هست بط می کباب ازو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.