هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق او بر جان و دل شاعر می‌پردازد. شاعر از جمال معشوق سخن می‌گوید که جهان را تحت‌الشعاع قرار داده و همه‌چیز در برابر او محو می‌شود. او همچنین به رابطه‌ی عاشقانه و عرفانی خود با معشوق اشاره می‌کند و بیان می‌کند که همه‌ی وجودش در تسخیر اوست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

دریای جمال

سر زلفت به کناری زن و رخسار گشا
تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی فنا

به سر کوی تو ای قبله ی دل، راهی نیست
ورنه هرگز نشوم راهی وادیّ مِنا

از صفای گل روی تو هر آن کس برخورد
بَرکَند دل ز حریم و نکُند رو به صفا

طاق ابروی تو محراب دل و جان من است
من کجا و تو کجا؟ زاهد و محراب کجا؟

ملحد و عارف و درویش و خراباتی و مست
همه در امرِ تو هستند و تو فرمانفرما

خرقه صوفی و جام می و شمشیر جهاد
قبله ‏گاهی تو و این جمله، همه قبله نما

رَسَم آیا به وصال تو که در جان منی؟
هجر روی تو که در جان منی، نیست روا

ما همه موج و تو دریای جمالی ای دوست
موج دریاست، عجب آنکه نباشد دریا
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شرح جلوه
گوهر بعدی:ملک نیستی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.