۶۸۳ بار خوانده شده

دریای جمال

سر زلفت به کناری زن و رخسارگشا
تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی فنا

به سر کوی تو ای قبله دل، راهی نیست
ورنه هرگز نشوم راهی وادیّ مِنا

از صفای گل روی تو هر آن کس برخورد
بَرکَند دل ز حریم و نکُند رو به صفا

طاق ابروی تو محراب دل و جان من است
من کجا و تو کجا؟ زاهد و محراب کجا؟

ملحد و عارف و درویش و خراباتی و مست
همه در امرِ تو هستند و تو فرمانفرما

خرقه صوفی و جام می و شمشیر جهاد
قبله‏گاهی تو و این جمله، همه قبله نما

رَسَم آیا به وصال تو که در جان منی؟
هجر روی تو که در جان منی، نیست روا

ما همه موج و تو دریای جمالی ای دوست
موج دریاست، عجب آنکه نباشد دریا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شرح جلوه
گوهر بعدی:ملک نیستی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.